
مسخ انسان
از نظر قرآن انسان موجودی است که توانایی دارد جهان را مسخّر خویش سازد و فرشتگان را به خدمت خویش بگمارد و هم می تواند به "اسفل سافلین" سقوط کند. این سقوط را می توان به تعبیری "مسخ" نامید. در واقع مسخ یعنی تبدیل به یک حیوان شدن. آیا ممکن است انسان مسخ، یا همان تبدیل به حیوانی مثل میمون، گرگ، خرس و یا حیوانات دیگر، شود؟ آنچه مسلم است این است که اگر انسان فرضاً از نظر جسمی مسخ نشود، یقیناً از نظر روحی و معنوی ممکن است مسخ شود، تبدیل به یک حیوان شود و بلکه تبدیل به نوعی حیوان شود که در عالم، حیوانی به آن بدی و کثیفی وجود نداشته باشد. در این مورد قرآن از بَل هم اَضَلّ سخن می گوید، یعنی مردمی که از چهار پا هم پست تر هستند. مگر می شود انسان واقعاً از نظر روحی تبدیل به حیوان شود؟ بله، چون شخصیت انسان به خصایص اخلاقی و روانی اوست. اگر این خصایص، خصایص یک درنده باشد، خصایص یک بهیمه باشد، روح او حقیقتاً مسخ شده است. مثلاً ممکن است یک انسانی تمام خصلت هایش، خصلت های یک خوک باشد، در این صورت وی از انسانیت منسلخ شده و در معنی و باطن و از دید چشم حقیقت بین و در ملکوت واقعاً یک خوک است و غیر از این چیزی نیست. و یا انسانی که مانند یک چهارپا جز به خوردن و خوابیدن و لذت جنسی به چیز دیگری فکر نمی کند، اصلاً روحش یک چهارپاست و واقعاً فطرت وباطن چنین انسانی مسخ شده است
.
افراط در رشد یک ارزش
افراط در رشد یک ارزش خاص هم امری نامطلوب است که در اینجا نمونه هایی از آن را ذکر می کنیم:
عبادت:
عبادت یک ارزش واقعی است که اسلام آن را صد در صد تایید می کند ولی اگر مراقبت نشود، جامعه به حد افراط به سوی این ارزش کشیده می شود؛ یعنی اساساً اسلام فقط می شود عبادت کردن، مسجد رفتن، نماز مستحب خواندن و غیره . اگر جامعه در این مسیر به حد افراط برود، همه ی ارزش های دیگر آن محو می شود. افراد چنین جامعه ای دیگر نمی توانند تعادل را حفظ کنند و نمی توانند بفهمند که خداوند آنها را به صورت انسان آفریده، نه فرشته. اگر فرشته بودند، باید از این راه می رفتند. انسان باید ارزش های مختلف را به طور هماهنگ در خود رشد دهد.
خدمت به خلق:
یکی از ارزش های مسلّم انسانی که اسلام آن را صد در صد تایید می کند، خدمتگزار خلق خدا بودن است. پیغمبر اکرم (ص) نیز در این زمینه زیاد تاکید فرموده اند اما عده ای با شعار قرار دادن این بیت از سعدی (که خود در عمل بدین گونه نبوده و این زبان شعر است) که می گوید:«عبادت به جز خدمت خلق نیست» می خواهند ارزش عبادت، زهد،علم، جهاد و سایر ارزش های عالی و بزرگی را که در اسلام برای انسان وجود دارد یکدفعه نفی کنند. این افراد می گویند انسانیت یعنی خدمت به خلق خدا و بس. اما این نیز یک نوع افراط است.
آزادی:
آزادی یکی از بزرگترین و عالیترین ارزش های انسانی است و به تعبیر دیگر جزء معنویات یا چیزهایی است که مافوق حد حیوانیت است. آزادی برای انسان برتر از ارزش های مادی است. انسان هایی که بویی از انسانیت برده اند، حاضرند با شکم گرسنه بخوابند ولی محکوم انسان های دیگر نباشند، آزاد زندگی کنند. اما بعضی از افراد در این امر افراط نموده و می گویند بشریت و بشر یعنی آزادی، و غیر از آزادی ارزش دیگری وجود ندارد؛ یعنی می خواهند تمام ارزش ها را در این یک ارزش که نامش آزادی است محو کنند. در حالی که ازادی تنها ارزش نیست. ارزش دیگر عدالت است، حکمت است، عرفان است و چیز های دیگر.
عشق:
گاهی عشق- مثل آنچه که در عرفان و تصوف و در بسیاری از غزلیات عرفانی ما هست- تنها ارزش انسانی می شود و دیگر تمام ارزش های دیگر حتی عقل نادیده گرفته می شود. اکثر عرفا که گرایششان به ارزش عشق است، اصلاً گرایش ضد عقل دارند و با عقل مبارزه می کنند.
گاهی اوقات هم تنها ارزش، ارزش عقل و فکر می شود و انسان می گوید این حرف ها چیست، همه اینها خیالات است و فقط باید با عقل جلو رفت.
انحرافاتی که برای فرد یا جامعه پیدا می شود دو نوع است:
یکی انحرافاتی که ضد ارزش ها در مقابل ارزش ها ایستادگی می کنند؛ مثل آنجا که ظلم در مقابل عدل، بی بند و باری در مقابل عبادت و خداپرستی، سفاهت و حماقت در مقابل عقل و فهم و حکمت می ایستد. ولی شاید بیشترین انحرافات بشر به این شکل نباشد که ضد ارزش ها در مقابل ارزش ها می ایستند. در این مورد زود شکست می خورند. در واقع بیشتر انحرافات بشر به این شکل است گاهی یک ارزش از ارزش های بشری رشد سرطان مانندی می کند، به طوری که ارزش های دیگر را در خود محو و نابود می کند.
No comments:
Post a Comment