Tuesday, May 22, 2007

استاد مرتضی مطهری

استاد مرتضی مطهری معرف خیلی از دوستان هست اما شاید خوندن این متن که من سعی کردم از زاویه ای دیگر ایشون رو معرفی کنم در سالروز شهادت ایشون خالی از لطف نیست .
در بهمن ماه 1299 در فريمان مشهد به دنيا آمد در 11 سالگي شروع به كسب علم در نزد پدر كرد و تا سال 1315 نيز تحصيل علوم ديني در حوزه ي علميه ي مشهد را ادامه داد و در سال بعد به قم در حوزه ي علميه اين شهر رفت در سال 1319 در جلسات درسي آيت ا.. خميني شركت كرد از سال 1323 تحصيل علوم عقلي را در كلاسهاي آيت ا... ميرزا علي آقا شيرازي و علامه سيد محمد حسين طباطبايي شروع كرد در سال 31 تشكيل خانواده داد و به تهران آمد در سال 32 اولين كتابش را با عنوان « اصول فلسفه و روش رئاليسم » چاپ كرد و در سال 1343 تدريس در دانشگاه تهران را آغاز كرد .
دراين سالها تا سال 1342 به همكاري با مجامع اسلامي و كانونهاي مذهبي از طريق هدايت امور ، ‌ايراد سخنراني ،‌ نگاري كتاب و... مي پرداخت . در سال 42 نيز دستگير و به زندان موقت شهرباني انتقال يافت . در سال 46 حسينيه ارشاد را بنيانگذاري كرد و فعاليت خود را در اين مكان شروع كرد و در سال 51 بار ديگر دستگير و بازداشت شد .
در سال 53 پس از سخنراني در مسجد ارك و مسجد جاويد دستگير شد و حكم ممنوعيت از سخنراني و حضور بر منابر را براي او صادر كردند و در سال 55 از دانشكده الهيات كناره گيري كرد و به نجف رفت . در سال
56 «جامعه روحانيت مبارز تهران » را پايه گذاري كرد و در سال 57 مسئوليت شوراي انقلاب اسلامي را عهده دار شد و در 11 ارديبهشت ماه 1358 به شهادت رسيد .
استاد شهيد مرتضي مطهري از نادر روحانيوني بود كه از سال ها پيش به انحاي مختلف از روحانيت انتقاد مي كرد و معتقد به يك نهضت اصلاح گري در سيستم و آموزش ها و افكار رايج در حوزه ها بود او تقليد از مراجع را به شيوه اي كه نافي تعقل و تفكر فرد باشد را به شدت مورد انتقاد قرار مي داد .
او فقه رايج در حوزه ها را از جهات مختلف به نقد كشيد و تخصصي شدن فقه و مجتهدان را براي اولين بار مطرح كرد و نظام شورايي را براي مرجعيت ضروري دانست . در سال 1341 روحانيت را تحليل و اعلام كرد روحانيت ما عوام زده است و اين آفت عوام زدگي از سيل زدگي ،‌زلزله زدگي و مار و عقرب زدگي بالاتر است ... و حتي يكماه قبل از ترور شدن در حالي كه از جمهوري اسلامي دفاع مي كرد گفت « سراينكه روحانيت توانسته انقلاب ما را رهبري كند استقلال است و اين حقيقت كه آنها هيچگاه عضو دستگاه هاي دولتي و غيردولتي نبوده اند . از آنها ابلاغ نمي گرفته اند عكس آنها را به خانه ايشان راه نمي دادند . در آينده نيز هم بايد اين ارزشها براي روحانيت محفوظ بماند در اين مورد آيت ا… خميني هم صريحاً عنوان كردند كه من موافق نيستم حتي در جمهوري اسلامي روحانيون پستهاي دولتي بپذيرند ،‌البته بعضي كارها در صلاحيت روحانيت است از قبيل قضاوت و ... اما روحانيون نبايد كار دولتي بپذيرند آنها بايد در كنار دولت بايستند و آن را ارشاد كنند.
مطهری از معدود روحانيوني بود كه به مهندس بازرگان و دكتر سحابي نزديك شد و وارد محيطهاي دانشگاهي و روشنفكري شد و با مسائل روز آشنا شد . گرچه در سال هاي بعد از 50 به دلايلي از دكتر شريعتي فاصله گرفت و نسبت به افكار او موضع انتقادي پيدا كرد ،‌اما در آغاز او بود كه راه ورود دكتر به حسينيه ارشاد را باز كرد و در مقابل هجوم روحانيون قشري ايستاد و از دكتر علي شريعتي دفاع كرد .استاد مطهري كه فعاليت گمراه كننده ي مخالفان اسلام و غرق شدگان در درياي پر از گرداب فرهنگ بيگانگان را دور از انتظار نمي دانست ، ‌دست ياري به سوي آنهايي دراز كرد كه به كمك و دلسوزي ايشان اطمينان داشت . دكتر علي شريعتي يكي از كساني بود كه صميمانه و قدرتمند قدم به پيش گذاشت .جواني خوب ، هوشمند ، با استعداد ، نكته سنج و متفكر بود و در همان ديوارهاي نخستين ،‌توجه استاد مطهري را به خود جلب كرد . پس از قبول دعوت استاد ، مقاله هاي «از هجرت تا وفات پيغمبر » و «سيماي محمد (ص ) » نوشته شد . هنگامي كه استاد مطهري مقاله هاي دكتر شريعتي را ديد بسيار پسنديد . سه مرتبه با ميل و رغبت ،‌اين نوشته را خواند و از قلم شيواي نويسنده لذت برد. پس از آن بود كه دكتر براي سخنراني به حسينيه ارشاد رفت. امروزه عده اي از شريعتي حجابي براي مطهري و از مطهري حجابي براي شريعتي ساخته اند به گونه اي كه برخي با ديدن شريعتي از ديدن مطهري مرحوم مانده اند و برخي با درك مطهري ، شريعتي را خوب درك نكرده اند به طوري كه ظرف وجودشان فقط گنجايش يك نفر را دارد . شريعتي و مطهري هر دو يك راه را مي پيموده اند و يك هدف داشتند ،‌اما در چگونه گي پيمودن راه و رسيدن به هدف اختلافاتي داشتند . در اينجا به چند مورد از مناسبات و اشتراكات فكري مطهري و شريعتي مي پردازم .
1- خرافه زدايي از اسلام و نقد درك عوامانه از آن و مبارزه با عوام زدگي . 2- معرفي اسلام به صورت مكتبي توانا و ماوراي توانايي ها و ارزشهاي ديگر مكتبها . 3- انتقاد از جمود و قشري گري . 4- زمان شناسي و شناخت عصر جديد و عنايت به مقتضيات زمان و معرفي اسلام با عنايت به آن .
5- تبيين نسبت اسلام با مكتبها و نظريات جديد . 6- نقد روحانيت سنتي . 7- عنايت به موضوعات نوپيدايي چون فلسفه تاريخ و فلسفه ي اخلاق . 8- عنايت به موضوع حقوق در اسلام . 9- درك خطر ماركسيسم و نقد علمي آن . 10- معرفي اسلام به صورت ديني متين و منطقي : خرد پذير ، ‌علم باور ،‌مدني و انساني .
مطهری در رويكرد به اجتماعيات و مسائل نوپيدا تا حدودي از شريعتي تأثير پذيرفت . البته مطهري در تحليل برخي مسائل با شريعتي اختلاف داشت اما در پرداختن به آن مسائل از شريعتي الهام گرفته بود . براي نمونه اشاره مي شود به مسائلي چون انسان ،‌جامعه ، تاريخ ، ‌فلسفه اخلاق ، سنجش اسلام با مكتبها و نظريات جديد كه شريعتي برانگيزنده مطهري به اينها بود .
مطهری و شريعتي هر دو در يك قطب بودند و آن دين روشنفكرانه است ، ‌با يكديگر اختلاف داشتند ولي پيش و بيش از اين اختلاف ، ‌با دينداري و دينياران سنتي تعارض داشتند ،‌با كساني كه در سده هاي پيشي متوقف مانده اند و از"قدماي معاصر" هستند و از سردخانه تاريخ مي آيند .
ممكن است پنداشته شود كه من مي خواهم بگويم مطهري و شريعتي با هم اختلاف نداشتند . اما من هرگز اين را نمي گويم . من مي گويم اين دو با هم اختلاف داشتند ، ‌اما در دو قطب نبودند .
اختلافات اين دو ناشي از اين نبود كه در دو قطب بودند ،‌بلكه ناشي از اين رو بود كه هر دو «متفكر »بودند ،‌ به معني واقعي كلمه .


نوشته شده توسط یوسف ناصری


لینک مطلب
http://www.aghideh.ir/more-9.ASPX